عشق

قصه ای بود که مادربزرگ

شبهای زمستان برایم می بافت 

یکی از رو،دوتا از زیر

بالا پوشی که هیچگاه گرمم نکرد........

 

 

 

 

 

پ.ن:خدا خیلی دلم از ادمات گرفته